هیچ کس نمی داند. حتی کلاغ های توی پارک .
که این سرمای جان فرسا، نه از برای فصل یخبندان که ازجان این مردمان جاری ست.
کسی نمانده تا بخواهد باور کند زیر یخ دریاچه هنوز ماهی ها نفس می کشند.
برای که می خوانی این مرثیه ی سکوت را؟
شاخه ها همه عریان اند
که این سرمای جان فرسا، نه از برای فصل یخبندان که ازجان این مردمان جاری ست.
کسی نمانده تا بخواهد باور کند زیر یخ دریاچه هنوز ماهی ها نفس می کشند.
برای که می خوانی این مرثیه ی سکوت را؟
شاخه ها همه عریان اند