Friday, August 10, 2007

چه کسی گفت؟

.این مسافر منم، سفر کرده به شهر خاطرات از یاد رفته
.خانه های پر آذین، خالی از گرما
.این سفرکرده منم، سفر کرده بی تو، در تو و همواره با تو و در درونت
این جا نیستی و انگار هر روز از خواب تو بیدارم می کنی
در منی و در کنار من
.عشق های پریده رنگ ، اصلا بی رنگ
راستی هرگز نگفتی عشق برایت چه رنگی دارد. که عشقت به من چه رنگی دارد
چه کسی گفت قبل از غروب، و بعد از طلوع؟
چه کسی گفت من نیستم اما تو هستی، چرا؟
.هیچ کس، هیچ کس نگفت
.انگار که خواب دیدم،خواب بودم و تومثل همیشه بیدارم کردی، آرامم کردی
،تو گفتی هستی تا باشم، می مانی تا بمانم. من گفتم هستم تا باشی
.می مانم تا بمانی
.ما گفتیم، ما شدیم