Friday, April 27, 2007

حضور ِسبز


ترنم ِ آفتابی تو.

ندایم می دهی،

به وصال ِ سبزِ درختان.

تو خودِ آفتابی،

که خورشید،

هر صبح دمان

از برای گفتن ِ نامت،

طلوع می کند،

روز می شکفد،

قناری می خواند،

باغ بیدار می شود.

من،

عاشق.

خودِ آفتابی تو.